محمد عرفانمحمد عرفان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

مرد خدا

اغاز سفر

 به امید خدا واگه خدا بخواد من و گل پسرم و باباجون تصمیم داریم سال جدید رو به شهر و دیار خودمون (طرقبه) بریم ولحظه سال تحویل رو در کنار خانواده هامون باشیم وچند صباحی از این دود و دم تهرون دور باشیم واگه توفیقی باشه به زیارت اقا امام رضا(ع) بریم ونایب الزیاره همه دوستدارانش باشیم. 
28 اسفند 1392

همه چیز چقدر زود خاطره میشه.

با سلام: پیشاپیش اومدن بهار و فصل نوشدن وتازگی رو به همه دوستان تبریک میگم وامیدوارم که همگی سال خوبی در پیش داشته باشند این هم اخرین برگ نوشته دراین سال که با همه خاطراتش گذشت البته برای من وباباجون که یکی از بهترین سالهای عمرمون بود چرا که خداوند مهربون بزرگترین هدیه زندگیمون رو تو همین سال به ما ارزانی داشت.وامیدوارم که خداوند متعال به هرکه ارزوش داره فرزندی صالح و سالم عطا فرماید.  
28 اسفند 1392

تمرین سینه خیز رفتن

پسرمون چند روزی عزمش رو جزم کرده تا حرکت جدیدی رو اجرا کنه انگار که خیلی هم براش سخت ولی با وجود این روزی چند بار تمرین میکنه تا درست یاد بگیره واقعا من و بابایی توی این همه پشتکار و سخت کوشی پسر موندیم که باید ازش درس گرفت! ...
23 اسفند 1392

غلت زدن

روزهایی که گل پسرم شروع به غلت زدن کرد خیلی برای من و باباجونش جالب بود و خنده دار . اینکه هر لحظه خودش غلت میزد ولی بعد از چنذ ثانیه انگار پشیمون می شد و با گریه از ما می خواست برش گردونیم ولی دوباره غلت می زد و دوباره گریه و دوباره . . .  همینطور شاید تا ده ها بار ادامه می داد و ما هم چاره ای جز اطاعت از ایشون را نداشتیم . ما رو گذاشته بود سرکار !!
30 بهمن 1392

اولین لبخند

  برای من لحظه قشنگی بود اون لحظه ای که با پسرم چشم تو چشم شدم و اون هم برای اولین بار به مامانی لبخند زد چهل روزه بود که شروع به لبخند زدن وخندیدن کرد خیلی خوشحال شدم وخدارو شکر کردم چرا که اهمیتش از این جهت که پزشکان معتقدند که اگرنوزاد تا سه ماهگی لبخند نزند باید بستری شود. ...
26 بهمن 1392

تولد

  از ان جایی که پسر گل م با  مقد اری تاخیر قدم مبارکش را به این دنیا گذاشت و همه مارا نگران کرده بود به قول بابا جون بهترین لحظه زندگی ما همان زمان تولد گل پسر بودکه صحیح و سالم به دنیا اومدودنیای ما را عوض کرد وبرای خودم  هم جالب بود که ماه تولد مامان وپسر یکی شد واون روز برای همیشه در صفحه ذهنمان حک شد.92/8/1 ...
26 بهمن 1392

زیارات

20 روزه بود که خداوند  توفیق داد تا پسر گلم به زیارت امام رضا(ع) برود. پسرقشنگم چهار ماهه شده بود که به اتفاق باباجون رفتیم زیارت خواهر امام غریب و مسجد مقدس جمکران ولی گل پسر همه جا خواب بود. ...
23 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مرد خدا می باشد